باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

بالاخره اومدم با کلی خبر وعکس

سلام عزیز دل مامان خوبی؟؟ ببخش دیر اومدم اینقدر سرم شلوغه که وقت نمیکنم بیام بنویسم همش درگیر توام عشقم وقتایی که بیداری باید مواظبت باشم تا بلایی  سر خودت نیاری آخه ماشالا بازیگوشی در حد المپیک.وقتایی که هم خوابی بازم کلی کار هست ..الان خوابیدی و من از فرصت استفاده کردم.. عزیزکم بارونکم خیلی خیلی بلا شدی همه ی وقتمو پر کردی بعضی وقتها باخودم فکر میکنم قبل اینکه بیای من چه کار میکردم.. نمیتونم یه لحظه تنهات بذارم یه روز داشتم غذا درست میکردم و شما تو هال مشغول بازی بودی و در دید من یهو دیدم مشغول خوردن چیزی هستی نفهمیدم چی آخه پشتت به من بود اومدم جلو دیدم یه تیکه نون لواش که یه خورده هم توش پنیر بود دستته و با ولع داری میخوریش وق...
21 ارديبهشت 1393

هفت ماهگی و پیشرفت

دخمل ناز مامان هفت ماهگیت با دو روز تاخیر مبارک ایشالا تولد 120 سابلگیت رو جشن بگیری قشنگترین فرشته خدا.. عسلی مامان بالاخره با کلی تلاش موفق شدی دیروز 5 اردیبهشت  4 دست و پا به جلو بری..تو ورود به 8 ماهگیت هم دومین مرواریدت جوونه زد.. الان هم تو بغلم داری ورجه وورجه میکنی و به همه چی دست میزنی..حاضر شدیم بریم خونه مامانی اخه امروز باشگاه دارم.. یه عالمه بوس واسه دختر نازم
6 ارديبهشت 1393

این روزهای باران

دخترکم امروز روز ولادت حضرت فاطمه روز زن و روز مادره..من امسال اولین سالیه که مادر هستم اونم مادر یه فرشته ناز..خدایا شکرت.. دخترک مامان خیلی خیلی بلا شدی..یه هفته ای هست که  دست وپا میشی و عقب عقبکی میری اگه حواسمون بهت نباشه سر از کجاها که در نمیاری..   و از هر 10 تا تلاشت یه بار به جلو میری و جدیدا هم اد گفتی وقتی دستات رو زمین زانوهاتو هم از زمین بلند میکنی .. یه کار جالبی هم که میکنی اینه که از حالت دراز کشیده 4 دست و پا میشی و بعد میشینی..  یه چند وقتی هم هست که زبونت همش بیرونه و آماده خوردن! یه خبر خوب هم اینه که از 20 فروردین دیگه رو پام نمیخوابی بلکه کنارت دراز میکشم و چشام رو میبندم شماهم بع...
4 ارديبهشت 1393

جوونه اولین مروارید

عزیزکم قشنگ مامان جوونه زدن اولین دندونت مبارک ...دیروز اول اردیبهشت93  در سن 6 ماه و 27 روزگیت فهمیدم دندون کوچولوت سرشو از لثه آورد بیرون کلی ذوق زده شدم و به همه خبر دادم امروز میخوایم بریم خونه مامانی سوری تا برات آش بپزه...
3 ارديبهشت 1393
1